قلبم را عصب کشی کردم
دیگر نه از سردی نگاه کسی میلرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد...!!!
میان خاطراتم دنبالت می گردم
که بودی...؟؟
چه بودی...؟؟
نمی دانم...!!!
که چشم های قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی برای پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچون کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را
نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی.........
بیا تا برایت بگویم
که چه اندازه بزرگ است غم تنهایی من...
و تنهایی من شبیخون
حجم ترا حس نمی کرد...
واین است خاصیت عشق...!!!
تقدیم به (----)
دلم تنگ است ...
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است...
سکوت از کوچه لبریز است ...
صدایم خیس و بارانیست...
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست...!!!!!
رفتی واسم تو چی گذاشتی بی وفا...
تقاص عشقمو بده یا واگذارت میکنم پیش خدا...
دارو ندارم و ازم گرفتی من دیگه چیزی ندارم...
یه نفس بود که حالا دیگه اونم ندارم...
(کاش نمیدیدمت)!!!!!!